درگیری بخاطر حجاب این بار در اتوبوس شهری یزد + جزئیات

یک دختر دیگر که شاهد ماجرا بود از روی لجبازی شالش را درآورد و نگاهی به ما انداخت که عکس‌العمل ما را ببیند. مادر من به او نیز با زبان خوش گفت «دخترم شالت را سر کن» و او در پاسخ به مادر من گفت «به شما ربطی ندارد و به خودم مربوطه.» دختران به آخر اتوبوس رفتند و با ایجاد سروصدا، هلهله‌کنان و دست زدن به رقاصی نیز پرداختند در حالی‌که هیچ‌کدام از مسافران و رانندگان اعتراضی به آنان نکردند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از روزنامه هفت صبح| این روایت عجیب را خبرگزاری فارس منتشر کرده. داستان اما جدا از صحت و سقمش، داستان شکافی است که رخ داده. توجه کنید که ماجرا مربوط به زعفرانیه تهران یا سعادت‌آباد نیست. اتفاقی است که در یزد رخ داده. نمی‌خواهم نتیجه‌گیری‌های کلان کنم. بخشی از مردم یزد همان‌هایی بودند که به استقبال رئیس‌جمهور رفتند اما بخشی دیگر هم این مردم هستند. حتی در یزد سنتی. جرمی رخ داده و قابل پیگیری و مجازات اما این مسئله را درک کنید. این یک اتفاق اجتماعی است. داستان را بخوانید:

کریم‌زاده زن معلم یزدی یکی از زنان ماجرای شامگاه ۱۹ دی ۱۴۰۱ در اتوبوس شهری یزد درباره جزئیات حادثه ضرب و شتم خود و مادرش به خبرنگاران، اظهار کرد: حادثه ساعت هفت شب در ۱۹ دی‌ماه در منطقه آزاد شهر یزد در اتوبوس مسیر میدان امام‌علی‌(ع) به سمت آزادشهر در قسمت گلستان شرقی اتفاق افتاد. من به همراه مادرم در حال بازگشت به مسیر خانه بودیم که در ایستگاه روبه‌روی پارک بزرگ آزادشهر سوار اتوبوس شدیم. چند نفر در اتوبوس بودند و ما قرار بود در این مسیر و در ایستگاه مقصد پیاده شویم.

دختران بعد از ما در مسیر خیابان سوار اتوبوس شدند، در حالی‌که در آن حوالی یک دبیرستان دخترانه و در جوار آن نیز یک باشگاه ورزشی هست، چون خارج از وقت مدرسه (شب) بود و دختران لباس مدرسه به تن نداشتند و حجاب نامناسبی هم داشتند، احتمال می‌دادیم از باشگاه بیرون آمده باشند.یکی از دختران که کشف حجاب کرده بود در حال عبور از کنار مادرم در راهرو اتوبوس بود و مادر من به او گفت «خوشگلم شالت را سر کن» و او گفت «چشم و ببخشید» و شال را پوشید و رد شد.

ولی یک دختر دیگر که شاهد ماجرا بود از روی لجبازی شالش را درآورد و نگاهی به ما انداخت که عکس‌العمل ما را ببیند. مادر من به او نیز با زبان خوش گفت «دخترم شالت را سر کن» و او در پاسخ به مادر من گفت «به شما ربطی ندارد و به خودم مربوطه.» دختران به آخر اتوبوس رفتند و با ایجاد سروصدا، هلهله‌کنان و دست زدن به رقاصی نیز پرداختند در حالی‌که هیچ‌کدام از مسافران و رانندگان اعتراضی به آنان نکردند. باز مادرم به دختران گفت «یک کم شخصیت داشته باشید و سروصدا نکنید و نرقصید»، ولی آن‌ها ناگهان به چادر ما فحش‌های رکیک دادند و به فحاشی خود نسبت به چادر ما ادامه می‌دادند. ما حرفی درباره چادر پوشیدن به آن‌ها نزده بودیم، ولی آن‌ها به چادر ما توهین و فحاشی می‌کردند.

چون همه دختران با هم سروصدا و فحاشی می‌کردند و وسط حرف مادرم می‌پریدند؛ من بلند شدم و به طرف آن‌ها رفتم تا صدایم به آن‌ها برسد. گفتم «مادر من درباره چادر حرفی به شما نزده که این‌گونه فحش می‌دهید و مادرم فقط به شما گفت در اتوبوس جای رقاصی و سروصدا کردن نیست.»حدود دو سه ایستگاه در حال عبور اتوبوس در خیابان این ماجرای فحاشی دختران ادامه یافت و من یک عکس نامحسوس از آن‌ها گرفتم که متوجه نشوند، ولی بعد متوجه شدم عکس واضح نیست و تار افتاده است و هیچ فیلمی هم نگرفتم.یک دختر به طرف ما آمد و گفت «از کجا می‌دانید ما دانش‌آموز هستیم؟» و من در حالی‌که می‌خواستم از مادرم محافظت کنم، دو دستم را دور مادرم حلقه کرده بودم و در یکی از دست‌هایم گوشی موبایل بود.

دختر پرسید «آیا شما از ما فیلم گرفتید؟» و من جواب دادم «فیلم نگرفتیم»، ولی مادرم برای اینکه آنان دست از لجبازی بردارند و کمی به اشتباهشان و عواقب آن فکر کنند، گفت «بله از شما فیلم گرفته شده و فردا به مدرسه شما می‌آییم.»در همان لحظه همه آن هفت یا هشت نفر به سمت ما حمله‌ور شدند تا گوشی را از من بگیرند، من در حال محافظت از مادر بیمار خود بودم که در همان لحظه یکی از دختران چنگ زد و گوشی و پول که دستم بود افتاد و آن‌ها برداشتند، من هم متقابل دستم را به سمت گوشی خود بردم تا آن را پس بگیرم. دو سه نفری من را هل دادند و من روی یکی از صندلی‌های اتوبوس پرت شدم و سپس، چون ضربه سنگین بود از روی صندلی به کف اتوبوس افتادم.

در این لحظه از بی‌تفاوتی مردم و راننده بسیار ناراحت شدم و چندبار جیغ زدم در حالی که من در یک قدمی راننده در کف اتوبوس افتاده بودم، چون ما چند دقیقه قبل از آن، خود را برای خروج از اتوبوس و پیاده شدن در ایستگاه مقصد آماده کرده بودیم تا پیاده شویم و این ماجرای ضرب و شتم در حال توقف بی‌دلیل راننده در ایستگاه اتفاق افتاد.

مادر من به سمت دختران رفت تا موبایل من را از آنان بگیرد و من نیز در حالی که پس از افتادن درد شدیدی را در بدن خود احساس می‌کردم از جای خود برخاستم و به راننده اتوبوس ملتمسانه گفتم حرکت کن، چرا توقف کرده‌ای؟ ما در ایستگاه بعدی پیاده می‌شویم.به راننده گفتم شما از اول اشتباه کردید که آنان را در حالی‌که بدحجاب و یا کشف حجاب کرده بودند در ایستگاه سوار کردید و پس از رقاصی و فحاشی به آنان اعتراضی هم نکردید و الان هم پس از افتادن من کف اتوبوس هم اعتراض نکردید، راننده گفت «به من ربطی ندارد» و من به راننده گفتم «شاید نتوانم آن دختران را پیدا کنم، چون نمی‌شناسم، ولی شما را می‌شناسم و شماره اتوبوس شما را می‌نویسم و شکایت می‌کنم، مطمئن باش جریمه می‌شوی». راننده گفت «هر کاری می‌خواهی بکن.»

راننده خیلی بی‌خیال بود و حتی نه اعتراضی کرد و نه به پلیس زنگ زد. فقط من ملتمسانه از او خواسته بودم تا به راهش ادامه دهد تا در ایستگاه بعدی به همراه مادرم پیاده شویم.هیچ یک از مسافران هم از ما حمایت نکردند و اعتراضی هم نکردند. من، چون لنگ کفشم از پا بیرون افتاده بود دنبال آن می‌گشتم، ولی آنان اجازه نمی‌دادند که لنگ کفشم را پیدا کنم. در حالی‌که هنوز مادرم در حال تلاش برای پس گرفتن گوشی از آنان بود. یک دختر دیگر که همراه آنان نبود و یکی از مسافران اتوبوس بود، احساس کردیم در حال فیلم گرفتن است که به او گفتیم تا از این کار خودداری کند و اگر فیلمی گرفته پاک کند، ولی او گفت فیلمی نگرفته است.

مادرم گوشی را از آنان گرفت، ولی هنوز گارد گوشی در دست آنان باقی مانده بود، گارد گوشی را با دندان پاره کردند و تهدید می‌کردند گوشی من را مجدد می‌گیرند و می‌شکنند، دختران، چون هنوز در حال فحاشی و زیاد تهدید می‌کردند و نیز راننده همچنان در ایستگاه بی‌دلیل و بی‌تفاوت نسبت به ماجرا توقف کرده بود و به درخواست ما برای ادامه مسیر هم توجه نمی‌کرد، برای حفظ جانمان پیاده شدیم، یکی از دختران روی پله پایینی خروج اتوبوس ایستاد و باز به چادر ما و ستاد امر به معروف فحش داد. پس از پیاده شدن ما و فحاشی مجدد دختران، راننده حرکت کرد و به مسیر خود ادامه داد و من پابرهنه به همراه مادرم به خانه رفتیم، پس از رسیدن به خانه به همراه برادرم برگشتیم و راننده را پیدا کردیم و کفش خودم را از او دریافت کردم.

برخی کانال‌ها به اشتباه در چند روز اخیر نوشته بودند که ما را از اتوبوس بیرون کردند در حالی‌که ما خودمان پیاده شدیم، من و مادرم بدنمان کبود شده است و هنوز حال عمومی ما خوب نیست.پس از ماجرا در مشورت با یکی از خویشاوندان خودمان تصمیم گرفتیم به ستاد امر به معروف و نهی از منکر برویم و شکایت خود را تحویل دهیم و به پزشک قانونی و آگاهی هم مراجعه کردیم.مطالبه ما این است که چرا اینقدر برخی بی‌تفاوتند؟ و اگر ناموس خودشان هم بود اینگونه ساکت می‌نشستند؟ دلیل بی‌تفاوتی عده‌ای از مردم از ترس ضرب و شتم و یا فحاشی به آمران معروف است.

پرونده به دادگاه رفته است، هم ستاد امر به معروف و هم در فضای مجازی و هم مردم خیلی از ما حمایت کردند و باعث شد کار سریع‌تر راه بیفتد. ۲۰‌دی که شکایت کردیم از هر جایی که به این موضوع برای پیگیری مربوط می‌شد ازجمله حمل‌ونقل، شورای شهر به ما زنگ زدند. سخن من با افرادی که هنوز در زمینه امر به معروف و نهی از منکر مطالبه‌ای ندارند این است که شاید راوی حادثه بعدی شما باشید. راننده به حراست حمل‌ونقل گفته من طرفین نزاع را جدا کردم، که اصلا این‌طور نبود و وقتی برای گرفتن کفشم نزد راننده رفتیم به برادرم گفته «ترسیده بوده و فشار خونش پایین افتاده بوده است و سرویس بعدی را در مسیر لغو کرده است».

۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۳
کد خبر: 38115

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 3
    • نظرات در صف انتشار: 2
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۱۳:۱۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
      3 7
      خاله سوسکه
    • ایرانی IR ۰۲:۴۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۷
      3 8
      دفعه بعد پیاده برو خونتون😄
    • IR ۲۱:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۰۹
      1 0
      طیف عمومی مردم یزد همون دیندارایی هستن که بودن